هنگام خدمت به مردم، ذهن را خالص و پاک نگه دارید -‏ قسمت ۲ از ۲

حتی اگر اینجا در سوپریم مستر تلویزیون یا هر جای دیگری کار میکنید، باید ذهن تان را پاک و سالم نگه دارید. وگرنه، اول اینکه، نمیتوانید به طور مفید کارتان را انجام دهید، و دوم هم اینکه از اجرتان کاسته میشود. بعد شاید در نهایت هیچ چیز نصیب تان نشود. نه تنها آن بلکه به کار همه آسیب می رسانید. که این با نیت شما کاملاً مغایرت دارد.

همه سوپریم مستر تلویزیون را دوست دارند و ما بسیار سخت تلاش میکنیم. ما دوست داریم این کار را انجام دهیم، چون میخواهیم خدمت کنیم، میخواهیم کمک کنیم. اما اگر کار اشتباهی انجام دهیم، همه اجرمان کسر میشود یا حتی امتیاز منفی می گیریم، بعد بیشتر مشکل ایجاد میکنیم تا کمک کنیم. متوجه شدید؟ (بله، استاد.) حتی اگر بخواهید کار خوب انجام دهید، کار اشتباه انجام میدهید یا انرژی شما برای بینندگانی که شما را می بینند، بد میشود. متوجه شدید؟ (بله، استاد.) من با دقت بسیار مجریان را انتخاب میکنم، اما گاهی آنها اشتباه میکنند. مثل امروز یا دیروز، یک فرد اشتباهی مجری بود، کسی که پذیرفته نشده بود، او تایید نشده بود. (وای!) بله.

پس این پیام را به همه برسانید. به آنها بگوئید که در مورد پاکی درون چه چیزی گفتم، خب؟ حتی اگر نمیتوانند اینجا بمانند و در جاهای دیگر هستند، هنوز باید پاکی شان را حفظ کنند، درسته؟ (بله، استاد.) اما اینجا سخت تر است، حساس تر است. کوه و آب، همه چیز را متوجه میشوند. اینجا قرار بوده فقط برای مدیتیشن باشد، متوجه اید؟ پس نگهبان ها سختگیر تر هستند. منظورم نگهبانان نامرئی است. نگهبانان مرئی، چیزی نمی دانند. هر کاری که انجام دهید، به هر چیزی که فکر کنید، نگهبانان مرئی متوجه نمیشوند، اما نگهبانان نامرئی متوجه میشوند. همه کوه ها، درختان، بامبوهایی که هر روز از کنارشان رد میشوید، سنگها و البته بهشت ها میدانند. پس همیشه ذهن تان را پاک نگه دارید تا بتوانید انرژی تان، اجرهایتان را حفظ کنید و بیشتر پیشرفت کنید، خب؟ تازه ما هنوز در مورد بهشت صحبت نکرده ایم. ما فقط میخواهیم کارمان را درست انجام دهیم. رفتن به بهشت یا نرفتن به آن، موضوع دیگری است، باید بیشتر مدیتیشن کنیم.

هر چقدر سطح پایین تر باشد، بیشتر میتوانند با مایا همکاری کنند. این طبیعی است، نه؟ بله. بعد، فکر میکنید که به من کمک میکنید، اما مشکلات بیشتری ایجاد میکنید یا در عوض ضرر می زنید یا مانع ایجاد میکنید. منظورم دقیقا شما نیستید، منظورم هر کسی است. پس خودتان را پاک نگه دارید، خب؟ (بله، استاد.)

من غذاهای خام مصرف نمی کنم، چون میتوانم درد را حس کنم. در مورد غذای خام هم همینطور است. چون من حساس هستم. اما همه در این حد حس نمیکنند، خب؟ من شما یا هر فرد دیگری را از خوردن غذاهای خام منع نمیکنم. نه، اینطوری نیست. این فقط برای شخص من است. چون آنزیم های آن میوه یا آن سبزی خام تازه هنوز زنده هستند. آنها هنوز با درخت زنده یا گیاه زنده مرتبط هستند. و گیاهان حتی پس از برداشت، هنوز زنده هستند. اگر من گیاهی را بخورم، برگ هایی از یک گیاه را بخورم... آن برگ هنوز به طور نامرئی به گیاه متصل است. همچنین آنزیم های این برگ ها، چیزی که سبب میشود که برگ ها زنده، سالم و درخشان باشند، اطلاعات درخت را در خود دارند. متوجه اید؟ برگها یا میوه ها هنوز اطلاعات درخت را دارند، چون این اطلاعات در آنزیم ها هستند. پس وقتی بخورم، احساس ترس میکنم. من ترس گیاهان را حس میکنم. متوجه شدید؟ با اینکه گیاه به اندازه ما ترس ندارد یا اینقدر واضح مثل انسانها نمی ترسد، اما وقتی گیاهان و میوه های بسیار مصرف شود، مجموع آنها تأثیر زیادی ایجاد میکند. اما همه این چیزها را حس نمی کنند. شما حس نمی کنید. شما ترس یا چنین چیزهایی حس نمیکنید، چون شما حساس نیستید. شما به اندازه من حساس نیستید. برای همین هر کاری انجام میدهم، از روی احساس است. از روی عشق واقعی. اینطور نیست که... برای نمایش نیست، به خاطر ریاضت نیست، برای کسب امتیاز بیشتر نیست، برای والاتر شدن نیست، برای کسب ستایش یا تمجید نیست. اینطور نیست، خب؟