جستجو
فارسی
  • همه زبانها
  • English
  • 正體中文
  • 简体中文
  • Deutsch
  • Español
  • Français
  • Magyar
  • 日本語
  • 한국어
  • Монгол хэл
  • Âu Lạc
  • български
  • bahasa Melayu
  • فارسی
  • Português
  • Română
  • Bahasa Indonesia
  • ไทย
  • العربية
  • čeština
  • ਪੰਜਾਬੀ
  • русский
  • తెలుగు లిపి
  • हिन्दी
  • polski
  • italiano
  • Wikang Tagalog
  • Українська Мова
  • همه زبانها
  • English
  • 正體中文
  • 简体中文
  • Deutsch
  • Español
  • Français
  • Magyar
  • 日本語
  • 한국어
  • Монгол хэл
  • Âu Lạc
  • български
  • bahasa Melayu
  • فارسی
  • Português
  • Română
  • Bahasa Indonesia
  • ไทย
  • العربية
  • čeština
  • ਪੰਜਾਬੀ
  • русский
  • తెలుగు లిపి
  • हिन्दी
  • polski
  • italiano
  • Wikang Tagalog
  • Українська Мова
عنوان
رونویس
برنامه بعدی
 

میان استاد و شاگردان

فیض الهی از جانب تصویر یک بودای زنده -‏ قسمت ۲ از ۴

2018-11-06
Lecture Language:English,Cantonese Chinese (廣東話)
جزئیات
دانلود Docx
بیشتر بخوانید
همه تعالیمی که به شما آموزش داده ام، برای تعالی دادن شماست. منظور از ۸۴ هزار متد تعلیم همین است. بعضی ها به این نیاز دارند و بعضی ها به آن، بقیه باید ناز پرورده شوند؛ و بعضی ها برای پیشرفت کردن باید سرزنش شوند. با بعضی ها باید کمی سرد رفتار شود تا تعالی یابند. با بعضی افراد باید به گرمی رفتار شود، مثلا اینطوری. بعضی افراد از درون نیاز به مقدار زیادی "دارو" دارند. بقیه باید به آهستگی هدایت بشوند. بیرون و درون باید مرتبط باشند؛ بعد شخص می تواند پیشرفت کند.

اینطور نیست که شما را وادار کنم ظاهر بیرونی را ستایش کنید. عکس هایم، هرچند که تصویر هستند، در آنها حضور دارم. چون هنوز زنده ام، متوجه اید؟ من هنوز زنده ام. هرآنچه مربوط به من باشد، انرژی ام در آن وجود دارد. آن بخشی از من است. به این دلیل، مرا درونش دارد. برای همین، گاهی مرا می بینید که از عکس خودم بیرون می آیم. به این دلیل است. من همه جا هستم، پس چرا درون عکسم نباشم، متوجه اید؟ به این معنی نیست که فقط در تصویر باشم، بلکه در آن حضور هم دارم. معنی آن این است. اینطور نیست که من آنجا نباشم. اگر درون عکس ها نباشم، پس "حاضر مطلق" نیستم، درست است؟ من همه جا هستم، پس داخل عکس ها هم هستم. این صحت دارد، چون هنوز زنده ام. اگر به عوالم سطح بالا بروید، آنجا هم همینطور مرا خواهید دید. همچنین اگر به جهنم بروید، مرا خواهید دید. چه برسد به داخل یک عکس زیبا و پاک، چرا برای "سرگرمی"، آنجا حضور نیابم؟

برای همین، گاهی اوقات که عکس مرا به خود می آویزید، تجارب معجزه آسایی دارید. یا وقتی چیزی را می خورید که من به شما داده ام، یا لباس هایی که قبلا پوشیده ام یا لمس کرده ام یا روی آن نشسته ام، عشق مرا دارد، انرژی ام در آن هست. من همه جا هستم. به خصوص اگر بدن فیزیکی من با آن در تماس بوده باشد، مسلماً انرژی بیشتری از من دارد. هرچه که فکر می کنید به من مربوط است، متعلق به من است، متوجه اید؟ اگر می گویید که من حضور مطلق دارم، پس من همه جا در کل کائنات وجود دارم. چه برسد به یک جای مخصوص خودم. مثلا من در عکسم حضور دارم، چطور می توانم در آنجا نباشم؟ آن حتی خاص تر است، متوجه اید؟ برای همین گاهی، شنیده اید یک نفر می گوید که من به خانه شان رفتم و روی صندلی نشستم. حتی اگر در خانه تان مکان مخصوصی برای من نداشته باشید، بازهم می آیم، چه برسد به صندلی مخصوص ام، چرا نخواهم روی آن بنشینم؟

برای همین گاهی، اشخاص بیرون نمی دانند. آنها می گویند که به گردن انداختن عکس من بت پرستی است. اما اینطور نیست. چون من هنوز زنده ام، پس همه کائنات از جمله عکسهایم متعلق به من است. پس می توانید آنها را به خود بیاویزید. می گویم: "باشد، من از قبل قول دادم!" تضمین شده است، متوجه اید؟ ما با عیسی ملاقات نکردیم. او ممکن است اکنون به عوالم دیگری رفته باشد. امکانش هست که عیسی مسیح درون صلیب هم باشد. اما ما او را ملاقات نکرده ایم، هیچ تماس شخصی با وی نداشته ایم، بنابراین ایمان ما قوی نیست. ما نمی توانیم یک فرد عادی را مجبور کنیم به آنچه نمی بیند ایمان بیاورد، چون ذهن به این صورت است. هرچه که بتوانیم ببینیم، بشناسیم، بگیریم، آنگاه می دانیم وجود دارد. چون اینجا جهان هستی، یک عالم فیزیکی است، بنابراین خیلی سخت است به انجام یا تصور مسائل انتزاعی وادار شویم. پس ما یک چیز فیزیکی نیاز داریم تا بتوانیم به آن تکیه کنیم و به سمت جنبه روحانی برویم. برای همین، با به گردن آویختن عکس یک استاد زنده، ایمان قوی تری دارید نسبت به آویختن عکس فرد مرحومی که چهره اش را نمی شناختید. شما نمی دانید آیا این چهره واقعی او بوده، یا آیا او موافقت کرده داخل عکسی باشد که شما می پوشید یا نه. پس شما ایمان ندارید.

و اگر ایمان نداشته باشید، آنگاه ارتباط سخت است. همین. چون هردو باید به همدیگر فکر کنند، آنگاه می توانند مرتبط شوند، متوجه اید؟ چون اگر یک نفر اینطور فکر کند و شخص دیگر آنطور فکر کند، آنگاه کارکردی ندارد. مثلا اگر بودا و مسیح به شما فکر کنند، اما شما نمی دانید که آیا آنها وجود دارند یا نه، گویا در هوا معلق هستید و مرتبط نیستید، بنابراین موثر واقع نمی شود. اما من هنوز اینجا هستم، خیلی از افراد تجربه های معجزه آسایی داشته اند، آنها دیگر می دانند، حالا دیگر اعتقاد دارند. آنها چهره ام را می بینند، هرروز صدایم را می شنوند، پس خیلی واضح است، پس هردوی ما به همدیگر فکر می کنیم. من همیشه به شما فکر می کنم و شما همیشه به من فکر می کنید. هردو به یکی متصل می شویم. یک به اضافه یک، می شود دو و آنگاه اتصال بیشتری وجود دارد. آنگاه مطمئن است. پس به گردن آویختن عکس من با عکسهای دیگران متفاوت است، متوجه شدید؟ (بله، متوجه شدیم.) عکس های دیگران را که ما ندیده ایم، یا آن شخص را نمی شناسیم. اما عکس کسی که با او ملاقات کرده ایم و شناخته ایم، ارزش بیشتری دارد. به ما ایمان قوی تری می دهد. همین. اما عجیب است!

آنهایی که با جدیت تمرین می کنند، که کاملا به خدا و بودا اعتماد دارند، در زندگی مشکل کمتری دارند و بیماری هایشان نیز کمتر می شود. آنها حتی اگر بیمار باشند اهمیت نمی دهند، احساس می کنند مهم نیست، درسته؟ اینطور نیست که منتظر بیماری باشند. ما رهروان معنوی طبیعتا سبکدل تر هستیم، نه اینکه بخواهیم مریض باشیم. با تاسف، اگر بیمار شویم، آن را می پذیریم؛ آن را خیلی جدی نمی گیریم. درست است؟ اگر کلید معنویت را در دست ندارید، حتی اگر بدن سالمی داشته باشید منفعت چندانی ندارد. افراد زیادی وجود دارند که از لحاظ جسمانی قوی اند. آنها خیلی سالم به نظر می رسند، با گونه های سرخ، زیبا و جوان اند اما از نظر معنوی بسیار ضعیف اند. آنها نمی توانند بفهمند شما چه می گویید. آنها اصلا جویای مسائل معنوی نیستند. به آن علاقه ای ندارند. خنده دار است، درسته؟ خیلی از افراد زیبا هستند، اما وقتی دهان به سخن می گشایند، هیچ جذابیتی ندارند، درسته؟ آنها حرفهای گستاخانه و مهمل میزنند. اما رهروان معنوی به طرز غیرقابل توصیفی زیبا هستند، آنها خیلی جذاب هستند.

چند لحظه پیش، گفته های آن خانم، باعث خوشحالی ام شد. من اقلاً روی افراد زیادی تاثیر گذاشته ام. تمرین معنوی آنها بهتر شده است. این یعنی آنها پیشرفت کرده اند، متوجه اید؟ مثلاً آنها در گذشته، گیاهخوار نبودند و حالا وگان شده اند. قبلا می شد هرچیزی به آنها یاد داد، اما حالا فقط یک مسیر مستقیم است که به عنوان نمونه، وگان بودن است. بسیاری از فرقه ها تغییر کرده اند. خیلی از مردم این را می گویند. من زیاد نمی دانم و روزنامه نمی خوانم. اما آنها گفتند: "از وقتی استاد به تایوان (فورموسا) آمدند، نویسندگان تدریجاً بهتر نوشتند، کمی مشابه..." آنها گفتند: "کمی شبیه به استاد می نویسند." در گذشته، بسیاری از معابد به مردم یادآوری نمی کردند که اگر میخواهند تحت حفاظت سه پناه (بودا، دارما، سانگها) باشند، غذای گیاهی بخورند.

حالا آنها این را در روزنامه خیلی واضح منتشر می کنند: "برای آنکه تحت حفاظت سه پناه باشید، باید چند روز در ماه وگان باشید." درسته؟ قبلا این مورد مطرح نبود. وقتی من به سه ملجا پناه بردم، هیچکس به وگان بودن اشاره ای نکرد، چه رسد به اینکه در روزنامه منتشر شود. آن موقع من وگان بودم، اما دیگر حاضران وگان نبودند و هیچکس به آن اشاره ای نکرد.

اما وقتی گفتم با تمرین این متد می توانید در همین زندگی رستگار شوید؛ آنها شگفت زده شدند؟ فقط به سه ملجا پناه می برید و از سه راه فلاکت رها می شوید. یعنی به جهنم محکوم نمی شوید یا تبدیل به شیطان یا حیوان نمی شوید و دوباره به صورت یک انسان خوشبخت متولد خواهید شد. درصورتیکه ضمن ممارست این متد، باید وگان باشید و دو ساعت و نیم در روز مدیتیشن کنید و در مدیتیشن گروهی شرکت کنید و احکام را رعایت کنید. بعد در همین زندگی رستگار خواهید شد و آنها این را باور نمی کنند. عجیب است، درسته؟

پس بگذارید به شما بگویم: گرچه افراد از درون یکسان هستند، اما سطوح خودشناسی آنها متفاوت است. بنابراین خیلی از مردم از نظر معنوی بسیار ناآگاه هستند. آنها به کارما اعتقاد ندارند یا به زندگی بعدی اعتقاد ندارند و به تناسخ اعتقاد ندارند. هرچند ظاهر آنها شبیه انسان است، اما سطح روحانی آنها هنوز در حد "الف ب پ" است. از این جهت همه نمی توانند آموزش ببینند.

مثلا با اینکه من و شما مشابه هستیم، میزان رهبانیت ما متفاوت است و همینطور درجه شجاعت ما متفاوت است. در گذشته، وقتی در طلب "تائو" بودم، میتوانستم از همه چیز دست بکشم، حتی از جانم. مثلا اگر یک بودا ظاهر می شد و می گفت: "اگر حالا بمیری، بلافاصله تو را بودا خواهم کرد"، بلافاصله جانم را نثار میکردم. من در این سطح بودم. به همین دلیل سریع بود. شاید برای مدت طولانی در زندگیهای بیشماری تمرین می کردم، برای همین چنین افکار و کرداری دارم بنابراین سطح روحانی من بطور طبیعی اینطوری است، متوجه اید؟ و اما دیگران، آه خدا! حتی اگر التماس کنید، درباره تائو تفکر نخواهند کرد.
بیشتر تماشا کنید
قسمت   2 / 4
بیشتر تماشا کنید
آخرین ویدئوها
1:57
2024-03-28
67 نظرات
2:06
2024-03-28
58 نظرات
2:29
2024-03-28
49 نظرات
2024-03-27
6 نظرات
2024-03-27
73 نظرات
به اشتراک گذاری
به اشتراک گذاشتن در
جاسازی
شروع در
دانلود
موبایل
موبایل
آیفون
اندروید
تماشا در مرورگر موبایل
GO
GO
Prompt
OK
اپلیکیشن
«کد پاسخ سریع» را اسکن کنید یا برای دانلود، سیستم تلفن را به درستی انتخاب کنید
آیفون
اندروید