اگر آنها وگان شوند، زندگی مان راحت تر میشود. و فناوریهای خارق العاده فوق پیشرفته بیشتر و بیشتری خواهیم داشت. بیماری کمتر یا دیگر بیماری نخواهیم داشت. دیگر مجبور نخواهیم بود به سوگ مرگ زودهنگام بستگان، دوستان، یا عزیزانمان بنشینیم. با شادمانی، زندگی طولانی سالم و حتی در ارتباط با الوهیت را خواهیم گذراند.
اگر شفقت و رحم و مروت را در قلبمان از دست دهیم، به کل، همه چیز را از دست داده ایم. پس سعی کنید تا آن خصوصیت رحیم بودن را در دیگر انسانها، هرجاییکه میروید، هرجاییکه هستید، هر وقت که میتوانید فرا بخوانید و آنرا از طریق نشان دادن منفعت رژیم غذایی به آنها، انجام دهید. از طریق تلویزیون ما، اطلاعات بسیاری خواهید داشت. قسمتهایی از برنامه ها را داشته باشید و به آنها نشان دهید. به آنها قسمتهای مهم، مضرات مشروبات الکلی، مضرات گوشت یا ماهی را نشان دهید و آن فیلمهای ظالمانه و وحشتناک را که برایشان کلامی ندارم، به شیوه شیطانی هستند، باید بگویم، به شیوه شیطانی و وحشیانه سوء استفاده از حیوانات در صنعت دامداری را [نشان شان دهید]. همه آنرا به آنها نشان دهید. همه آن را به آنها دهید. بگذارید بدانند. نگذارید که بیشتر از این در مورد چیزی را که میخورند ناآگاه باشند، در مورد اینکه چطور به خودشان صدمه می زنند و تمام این جسدها، گوشت مرده خونین را به بدنشان وارد میکنند و همینطور دیگر مواد مضری که کاملا غیر ضروری است. آنرا باید به آنها نشان دهید. خجالتی نباشید. شاید شما بخاطر تصاویر رنج بکشید، ولی باید آنرا به آنها نشان دهید. زیرا فقط حرف زدن، حرفهای لطیف، فقط حرف، کاری را از پیش نمی برد. کاری انجام دهید، لطفا. هر کسی که میتواند آنرا انجام دهد. حتی اگر سالمند باشید، شما هیچوقت برای دیدن آن فیلم ها سالمند نیستید، با همسایه های تان یا هر کسی که به دیدارتان می آید - اعضای خانواده تان که غذای وگان نمیخورند، آنهاییکه مشروب الکلی مینوشند، به خودشان صدمه میزنند، همه اینها [را انجام میدهند]. آنرا به آنها نشان دهید. فقط سخنرانی های مرا نشان ندهید. بگذارید بیدار شوند. بگذارید واقعیت را ببینند، ارتباط میان تکه گوشتی که به دهانشان میبرند و زجر، عذاب، رنجی که موجودات دیگر در گوشه ای تاریک می کشند که از دید همگان دور است را، تمام آنرا به آنها نشان دهید. به خاطر هر کمکی که میکنید، متشکرم.
به خاطر آن ۵۳% کمکی که به من نسبت داده شده، حسادت نکنید. من دوست دارم که ۱۰۰% کار را انجام دهم و بعد برای شما لاف بزنم و بگویم: "به شما نیاز ندارم. به شما نیاز ندارم. همه کارها را خودم انجام میدهم." شاید اگر شما را نداشتم، اگر شما آنجا نبودید، اگر شاگردان من نبودید، میتوانستم ۱۰۰% کارها را به خودم نسبت دهم. چه کسی میداند؟ به هر حال من باید به طور همزمان کارهای زیادی را انجام دهم. حتی باید کسب درآمد کنم. پس اینطور نیست که فقط امتیازات و برکات و مزایا باشد. وظایف هم دارید. با من کار کنید، با من همکاری کنید، از نظر ذهنی و روانی، از من حمایت کنید، البته نه مادی، چون آنرا از شما نمیخواهم. اما شما از ثروت مادی که خداوند به شما داده استفاده کنید تا خیرات بدهید، تا به فقیران کمک کنید، تا برای سوپریم مستر تلویزیون تبلیغ کنید، تا مردم را از طریق اخبارمان، از طریق برنامه های مان، بیدار کنید و شما فیلم ها را میخرید تا آنها تماشا کنند. درسته؟ یا هزینه فیلم را میدهید و بعد دانلود میکنید و برایشان می فرستید. حتی اگر برای تماشای فیلم ها به خانه شما نیایند، فیلم را به اتاق نشیمن شان می فرستید. فیلم را به کامپیوترشان می فرستید تا کنجکاو شوند و تماشا کنند. شما اطلاعات در مورد ضررهای ناشی از محصولات حیوانی، الکل، مواد مخدر، سیگار، همه جور چیزهایی که برادران و خواهران مان را در این سیاره رنج میدهند را برای آنها بفرستید. شما وظیفه دارید به آنها کمک کنید. من تنها نفر نیستم که میخواهد کمک کند. شما هم میخواهید کمک کنید. نه؟ (بله، میخواهیم!) بله، مسلمه! پس کمک کنید! انجام اش دهید! بیشتر و بیشتر کمک کنید. مسلمه که شما مدیتیشن میکنید و این اهمیت دارد. شما برای هر کسی که به خانه تان می آید، غذای وگان درست میکنید و این اهمیت دارد. اما واقعیت دامداری، این صنعت شرور، خشن و شیطانی را نیز به آنها نشان دهید. دیگر نمیخواهم حرفهایم را بخاطر تعارف نگویم. دیگر دوست ندارم که دیگر حرفهایم را نگویم. ما دیگر حرفهایمان را نمیخوریم. و دیگر اعمالمان را نیز انجام نشده نمیگذاریم. حالا دیگر عمل میکنیم. زمانش فرا رسیده. باید آنرا شجاعانه تر انجام دهیم، باید اکنون شجاع تر باشیم، اکنون باید صریح تر باشیم زیرا حالا وقت بسیار بسیار کم است. قدرت استاد، قدرت بهشت میتواند برای مدتی به سیاره کمک کند. تا برای مان وقت بیشتری فراهم کنند. ولی حالا دیگر باید اقدام کنیم. همه دولتهای دنیا باید اقداماتی انجام دهند وگرنه همه ما خواهیم رفت. و حتی اگر سیاره نرود، مانند یک جهنم آتشین خواهد بود. و فکر نمی کنم که والدین خوب، دوست داشته باشند که تصور کنند که کودکانشان یا نوه هایشان در چنین جهنمی می سوزند. پس، اگر آنها فرزندان، نوه، نسل های آینده شان را دوست دارند، باید الان اقدام کنند! آنها باید الان وگان شوند! زیرا آن [وگان بودن] دیگر رسما توسط دولتهای جهان مورد قبول است.
من دعا میکنم، امیدوارم، از آنها تقاضا میکنم که الان اقدام کنند. کار بسیار ساده است. روشهای زیادی برای زنده ماندن هستند. نیاز نیست گوشت یا ماهی یا هر چیز جنبنده ای را بخورید تا زنده بمانید. ما از منابع مختلف، پروتئین های زیادی داریم. امروزه آنها حتی از هوای رقیق پروتئین درست میکنند، یادتان هست؟ بله! وای. (بله، استاد.) جهان مدام در حال بهبود است. فقط مردم جهان باید خود را نیز بهبود بخشند و بعد حتی بهتر و بهتر میشود، مدام بهتر میشود. باید ابتدا روی پله نردبان بروید بعد بتوانید بالاتر و بالاتر و بالاتر روید. این کار منطقی است. از اینرو اگر آنها وگان شوند، زندگی ما راحت تر میشود. بعد فن آوری های پیشرفته و خارق العاده تری خواهیم داشت. بیماری ها کمتر میشوند و یا از بین میروند. نیاز نیست به خاطر مرگ زودهنگامِ خویشاوندان، دوستان یا عزیزان سوگواری کنیم. زندگی های شاد، سالم و طولانی خواهیم داشت و حتی با الوهیت مرتبط میشویم، چون بهشت ها میتوانند نشانه هایی واضح از عشق خود و ارتباط شان با ما را نشان مان دهند.
در حال حاضر، اکثر انسانها یا حداقل نیمی از آنها هنوز نسبت به "خود برتر"شان نسبت به "قدرت خدای قادر مطلق"، نسبت به همه "بهشت ها"، ناشنوا و نابینا و لال هستند. چون از خودشان سوء استفاده میکنند، خودشان را با خوردن گوشت موجودات دیگر و مصرف مواد سکرآور که برای همه جنبه های وجود ما بسیار، بسیار مضر هستند، نابود میکنند. آنها نه فقط بیماری جسمی، بلکه مشکلات ذهنی و روانی هم دارند و از نظر روانی آسیب می بینند و از نظر ذهنی آشفته میشوند و از نظر معنوی ضرر می بینند. برای شرح تأثیرات مضری که با مصرف چیزهایی مثل گوشت، شراب، الکل، مواد مخدر و غیره انسانها وارد بدن شان میکنند کلام کافی ندارم.
اگر سؤالی دارید، لطفاً از من بپرسید و شاید توضیحات من کمی طولانی تر شود. ممنون از توجه محبت آمیزتان. (ممنون، استاد.) و از کف زدن های پرشورتان. این برای منیت من خوب است. خوب است، ادامه بدهید. خوب است، تا ذهن ام به من اجازه دهد تا کارم را انجام دهم، تا شکایت نکند. سؤالی دارید؟ یا آیا همه تا حالا روشن ضمیر شده اند؟
( استاد، امروز میخواهم گزارشی به شما بدهم. سه موضوع، یعنی سه دستاورد در این گزارش است. قبل از ارائه گزارش، میخواهم تجربیات ام را این دفعه از روز استاد اعظم چینگ های با شما در میان بگذارم. ) بفرمایید. ( اول اینکه، در خلال کنفرانس با شما، آنچه بیش از هر چیز مرا تحت تأثیر قرار داد این بود که شما گفتید مدیتیشن مثل نفس کشیدن است و به این خاطر در طول دو روز گذشته، من توانستم به محض انجام مدیتیشن وارد سامادی شوم که خیلی خوب بود. ) خوب است. شما مصمم بودید، همه آماده بودید تا مدیتیشن کنید. ( بله، بله. در خلال اجراهای جشن دیدم که کالبد نورانی استاد ظاهر شد. خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم. ) خوب است. تا وقتی مصمم باشید، نتایج خوبی می گیرید. ( بله. ) نکته همین است. باید مصمم بود، خیلی مصمم.
( این بار در خلال اجراها، ارتعاشات بسیار قوی بودند. من در تمام مدت دست میزدم. جالب توجه بود. حالا اجازه بدهید که سه دستاورد را گزارش دهم. اولین مورد این است: من توسط شهردار به یک نمایشگاه کشاورزی مشترک از تایوان (فورموسا) و چین، دعوت شدم که در یک ساختمان بزرگ مختص نمایشگاه های کشاورزی برگزار شده بود. هدف از نمایشگاه این بود که دستاوردهای علمی در کشاورزی معرفی شودند و مهمان ها نیز سخنرانی میکردند. من اولین نفر بودم که سخنرانی داشت که بعد واکنش عالی از حضار دریافت کردم. بسیاری از مزرعه داران برای کمک و به بهبود خاک به نزد من آمدند. شهردار که مرا به آنجا دعوت کرده بود، گفت: "حرف های شما بسیار کاربردی است. این اولین بار است که در مورد این چیزها می شنوم." او میخواست در این زمینه اقدام کند. او گفت: "بعد از اینجا، شهردار هر شهری بشوم، همه آنچه که شما گفتید را به مرحله اجرا میگذارم." در واقع من فقط رهنمودهای اصلی و راهنمایی هایی را گفتم که در کتاب "بحران تا صلح" شما هستند. اما او خیلی تحت تأثیر قرار گرفت. ) تبریک میگویم.
( دومین چیزی که میخواهم گزارش کنم بخش اصلی طرحی است که تیم کارشناسان ما برای "کمیته ملی مشاوره" تهیه کرد که بر اساس کتاب "از بحران تا صلح" میباشد. این طرح در مورد ساخت جوامع دوستار محیط زیست است. ما مسئولین "کمیته ملی مشاوره" را به بیمارستان مان بردیم که یک بیمارستان گیاهی است و یک بررسی کامل به آنها عرضه کردیم. آنها خیلی تحت تأثیر قرار گرفتند، چون در بیمارستان ما، هیچ چیز مواد حیوانی وجود ندارند. اما درمان های ما مؤثر بوده اند. بسیاری از بیمارانی که بیماری های سخت داشتند، درمان شدند. همه در بیمارستان ما گیاهخوار هستند، حتی بیماران و کارکنان. آنها شگفت زده شدند که گیاهخواران میتوانند اینقدر سالم باشند. ما از آنها دعوت کردیم که در رستوران بیمارستان ما ناهار بخورند و آنها گفتند: "غذای گیاهی خوشمزه است و برای سلامتی خوب است." نکته مهم این است که من آنها را به ایستگاه های آزمایشی مان در روستاهای مختلف چین بردم و نمونه کارها را به آنها نشان دادم. شرایط این کار چنین است که در آن سموم حشره کش، کودهای شیمیایی یا سموم گیاه کش، در روستاها استفاده نشود. هر روستا باید زباله ها را رده بندی کند. همه مواد باقی مانده گیاهان باید به مزارع بازگردند تا تغییرات زیست شناختی را طی کنند و بعد ضایعات به منابع ارزشمندی تبدیل میشوند که برای محیط زیست بسیار خوب هستند. همه محصولاتی که برداشت میشوند، باید در مرکز تستی که "سازمان کشاورزی" ایجاد کرده تست شوند تا تضمین گردد هیچ ردی از پنجاه نوع حشره کش و فلزات سنگین در آنها نیست. از اینرو وقتی از ایستگاه های تست ما دیدن کردند، مقداری سبزیجات چیدند و در همان جا خوردند. به آنها گفتم: "اینها مشکلی ندارند. در این سبزیجات هیچگونه آلودگی نیست. بعلاوه ویتامین ب ۱۲ در خاک است که میتواند نیاز روزانه تان را تأمین کند." ) شگفت انگیز است. کارتان عالی بوده است. ( آنها خیلی خشنود شدند. ) چه کار کردید که سبب شدید شهردار شما را به آنجا دعوت کند؟ ( من در بخش مهندسی زیستی کار میکنم که به معنی بهبود خاک است. ) عالی است. می بینید، هیچ شهرداری هرگز مرا دعوت نکرده است. ( من به نمایندگی از گروه مان به آنجا رفتم. دیداری خیلی موفقیت آمیز بود. ) تبریک میگویم. خوب است، خوب است. ( ممنون، استاد. ) تبریک میگویم. کارتان خوب است.
( بله. سومین دستاورد این است: پیشنهادات زیادی به آنها دادم که در مورد شیوه تبدیل یک تمدن صنعتی به تمدن اکولوژیکی بود تا کشاورزی سنتی مان احیاء شود و رواج آموزش "پاکی سه گانه" که از مهد کودک ها آغاز میشود. و ما همه بیماران روستا را شفا میدهیم. ابتدا در بیمارستان هایمان به طور کلی از نظر سلامتی معاینه شان میکنیم. همه روستائیان برای معاینه کلی به بیمارستان های ما می آیند. کسانی که بیمار هستند، تقریباً به رایگان، در بیمارستان های ما تحت درمان قرار می گیرند. ) وای! بسیار خب. ( همه بسیار خوشحال بودند. ) کارتان خوب است! آفرین! ( ممنون، استاد. خیلی از افراد بیماری های سخت یا ناشناخته داشتند. برخی از آنها نمیتوانستند به سر کار در زمین هایشان بازگردند. یک کشاورز بعد از درمان شدن در بیمارستان ما، توانست به سر کار برگردد و همه شاه بلوط ها در زمین اش را برداشت کند. او خیلی خوشحال بود. ) بسیار خب. کارتان خوب است! ( ممنون، استاد. دستاورد سوم. تیم ما میخواهد جوامع زیست سازگار ایجاد کند. پارک صنعتی فن آوری زیستی بسیار بزرگ است و من با رئیس آنجا صحبت کردم. آنها نیز آماده شدند تا توصیه های ما را به اجرا بگذارند که همان رهنمودهای کتاب "از بحران تا صلح" است، که این عالی است. ممنون، استاد. ) متشکرم. ( این پایان گزارش من. ) خب، متشکرم. همه جزئیات را شنیدم. گزارش شما بسیار کامل است. و من همه جزئیات را شنیدم. ممنون.
خب، خوب است. بسیار خب. چند وقت است که ما با همدیگر هستیم؟ شاید حدودا دو ساعت، درسته؟ (بله.) دیگر کافی است. چیزهای خوب زیاد را نمیتوانید هضم کنید، پس بقیه برای بعد. من واقعاً باید بروم. (ممنونیم، استاد.) واقعاً باید بروم و از سگهام مراقبت کنم و به یک سری نوشته های ضروری رسیدگی کنم و برای کل جهان مدیتیشن نمایم. اگر ممکن بود، یک وقت دیگر می بینم تان. خدا به شما برکت دهد. ( ممنون، استاد. ) خدا از شما مراقبت میکند. و من دوست تان دارم. ( ما هم دوست تان داریم، استاد. دوست تان داریم، استاد. ) من هم همینطور. من هم استاد شما را دوست دارم. ( دوست تان داریم، استاد! ) دوستتان دارم. (دوست تان داریم، استاد!) خدانگهدار. (ممنون!) ( دوست تان داریم، استاد. ) دوست تان دارم. (ما دوست تان داریم!) به خوبی از خودتان مراقبت کنید. مراقب باشید و به دیگران کمک کنید، خب؟ (بله!) مدیتیشن کنید و به دیگران کمک کنید. (ممنونیم!) خدانگهدار! (ممنون، استاد!) دوست تان دارم.
