استاد با تیم سوپریم مستر تلویزیون (همگی وگان) در لاوینگ هات غذا صرف می کنند، قسمت ۶ از ۶

در سرم داشتم فکر می‌کردم: "وای، آیا او یک فرشته است یا الهه‌ای که اینجا ظاهر شده است." داشتم فکر می‌کردم: "او بسیار مهربان است و بسیار لطیف است." و بعداً نگاهم کرد استاد، و به من گفت: "تو خیلی مهربانی، تو..." دقیقا همان کلماتی که در ذهنم بود. که درمورد او فکر می‌کردی. (بله دقیقاً. هر چه درباره‌ او فکر کردم، او برایم تکرار کرد. [...] شانس آوردی که هیچ فکر بدی درباره‌اش نکردی! بله. گاهی خدایان و الهه‌ها برای دیدار می‌آیند. او فقط می‌خواست به شما اطلاع دهد، "مراقب فکر کردنت باش (آه.) چون بعضی می‌توانند فکر را بخوانند." همین است. (آه. وای.) او فقط می‌خواست تشویقتان کند که مثبت فکر کنید. [...]